به نام خدای جوانان :)
یادش بخیر! شبهای ولادت حضرت علیاکبر، هیئت مان میشد عینِ عین بهشت.
هیچ شب عیدی مثل شب ولادت ایشان نبود. آخر نام هیئت ما به عشق ایشان اکبریه است و من از بچگی، پای سفرهی این هیئت و هئیت فامیلیمان رزق گرفتم و بزرگ شدم:)
شب ولادت حضرت علیاکبر ع، پذیرایی اکبریه گل سرخ و کیک خامهای و شیرینی و شربت و شکلات (و بعضا سیبزمینی سرخ کرده) بود:)
از در هئیت که وارد میشدیم، دوست و آشنا و خادمها میگفتند:" جَوون روزت مبارک" :)
ما مست نام پسر ارشد ارباب بودیم:)
انقدر ازدحام میشد که از همان اوایل هیئت جا برای چهار زانو نشستن نبود:)
عقبیها میایستادند و مابقی دوزانو مینشستند:)
دستِ نیازمان از هر شب دیگری بالاتر بود و هیچوقت نشده بود بعد از ولادتش، عزیزدردانهی امام حسین ع ما را مستجاب نشده بگذارد:)
دو سال قبل، شب ولادت شه زاده علی اکبر ع، با اینکه دیر نکردیم اما انقدر عاشق آمده بود، مجبور شدیم طبقه سوم عرض ادب کنیم:)
سال گذشته، با اینکه دیر نکردیم، اما انقدر عاشق آمده بود، ناچار شدیم در چادرِ محوطهی اکبریه عرض ادب کنیم:)
چه فرقی داشت؟!
همهی اکبریه پایین ششگوشه، زیر پای جوان رعنای ارباب بود:)
دستمان به قنداقهی پرنورش بود:) جانمان تازه میشد:) دلمان شاد بود:)
به ارباب میگفتیم دور سر نوزادت صدقه بگردان به ما بده و ارباب میداد:)
امسال چه؟! :(
باید مثل روال سالهای قبل از صبح صفحه و کانال هیئت یادآوری میکرد:" امشب هیئت یادتون نره!"
باید طبق روال فاصلهی ساعت ۸ تا ۱۱ شب میلاد را جشن تولد میبودم:)
باید طبق روال شکلات جمع میکردم، یکی برای خودم برمیداشتم، چندتا به تعداد کسانی که التماس دعا گفته بودند، باقی را میدادم خادمها بریزند سر کوچولوها:)
باید حس میکردم بهشت است:)
باید بوی کربلا میپیچید.... :)
باید جوانیمان را نذر گل لیلا میکردیم:)
باید بعد از هیئت دلم هوای حرم سیدالکریم میکرد:)
نشد! این ویروس زشت کلافه کننده، چهل روز است بدجور کم سعادتمان کرده و رزق هیئت و زیارت ازمان گرفته:(((
نشستیم کنج خانه، برای دلمان هزار باره میخوانیم:
" وقتی که میپوشه زره ^_^
به ابرو میندازه گره*_*
سبحان الله محشر میشه *_*
حیدر میخواد میدون بره *_*"
پینوشت: شه زاده! بدجور دلتنگ شب ولادتان هستیم. حتما ملائک حسابی پای شش گوشه و حرم سیدالکریم مهمانی دعوتند:(
دعامان کنید... رزقمان بدهید...
امسال دستمان برای نوکری، بدجور بسته شد!