loading...

جالیز

Content extracted from http://ns18banihashem.blog.ir/rss/?1739431811

بازدید : 385
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 12:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

جالیز

به نام خدای جوانان :)

یادش بخیر! شب‌های ولادت حضرت علی‌اکبر، هیئت مان میشد عینِ عین بهشت.

هیچ شب عیدی مثل شب ولادت ایشان نبود. آخر نام هیئت ما به عشق ایشان اکبریه است و من از بچگی، پای سفره‌ی این هیئت و هئیت فامیلی‌مان رزق گرفتم و بزرگ شدم:)

شب ولادت حضرت علی‌اکبر ع، پذیرایی اکبریه گل سرخ و کیک خامه‌ای‌ و شیرینی و شربت و شکلات (و بعضا سیب‌زمینی سرخ کرده) بود:)

از در هئیت که وارد میشدیم، دوست و آشنا و خادم‌ها میگفتند:" جَوون روزت مبارک" :)

ما مست نام پسر ارشد ارباب بودیم:)

انقدر ازدحام میشد که از همان اوایل هیئت جا برای چهار زانو نشستن نبود:)

عقبی‌ها می‌ایستادند و مابقی دوزانو می‌نشستند:)

دستِ نیازمان از هر شب دیگری بالاتر بود و هیچوقت نشده بود بعد از ولادتش، عزیزدردانه‌ی امام حسین ع ما را مستجاب نشده بگذارد:)

دو سال قبل، شب ولادت شه‌ زاده علی اکبر ع، با اینکه دیر نکردیم اما انقدر عاشق آمده بود، مجبور شدیم طبقه سوم عرض ادب کنیم:)

سال گذشته، با اینکه دیر نکردیم، اما انقدر عاشق آمده بود، ناچار شدیم در چادرِ محوطه‌ی اکبریه عرض ادب کنیم:)

چه فرقی داشت؟!

همه‌ی اکبریه پایین شش‌گوشه، زیر پای جوان رعنای ارباب بود:)

دستمان به قنداقه‌ی پرنورش بود:) جانمان تازه میشد:) دلمان شاد بود:)

به ارباب میگفتیم دور سر نوزادت صدقه بگردان به ما بده و ارباب میداد:)

امسال چه؟! :(

باید مثل روال سال‌های قبل از صبح صفحه‌ و کانال هیئت یادآوری میکرد:" امشب هیئت یادتون نره!"

باید طبق روال فاصله‌ی ساعت ۸ تا ۱۱ شب میلاد را جشن تولد می‌بودم:)

باید طبق روال شکلات جمع میکردم، یکی برای خودم برمیداشتم، چندتا به تعداد کسانی که التماس دعا گفته بودند، باقی را میدادم خادم‌ها بریزند سر کوچولوها:)

باید حس میکردم بهشت است:)

باید بوی کربلا میپیچید.... :)

باید جوانی‌مان را نذر گل لیلا میکردیم:)

باید بعد از هیئت دلم هوای حرم سیدالکریم میکرد:)

نشد! این ویروس زشت کلافه کننده، چهل روز است بدجور کم سعادتمان کرده و رزق هیئت و زیارت ازمان گرفته:(((

نشستیم کنج خانه، برای دلمان هزار باره میخوانیم:

" وقتی که میپوشه زره ^_^

به ابرو میندازه گره*_*

سبحان الله محشر میشه *_*

حیدر میخواد میدون بره *_*"


پی‌نوشت: شه زاده! بدجور دلتنگ شب ولادتان هستیم. حتما ملائک حسابی پای شش گوشه و حرم سیدالکریم مهمانی دعوتند:(

دعامان کنید... رزقمان بدهید...

امسال دستمان برای نوکری، بدجور بسته شد!

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 7
  • بازدید کننده امروز : 5
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 77
  • بازدید سال : 232
  • بازدید کلی : 6554
  • کدهای اختصاصی